برسامبرسام، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 11 روز سن داره

برسام،ميوه عشق مامان و بابا

واكسن 2ماهگي

پسر عزيزم چقدر سخته كه بايد درد و ناراحتي تورو بعد از واكسن ببينم ،متاسفانه اين واكسنهاي لعنتي رو بايد بزني تا خداي نكرده بعدا مريض نشي عشقم.اما من تحمل ديدن اشكاتو ندارم عزيزم.اون روزي كه واسه واكسن برديمت اولش خوب بودي اما از چند ساعت بعدش گريه هاي بدي ميكردي .به طوري كه نميدونستم بايد باهات چي كار كنم.خدا رو شكر اون روز خاله شاداب هم اومد و با هم مواظبت بوديم پاهاي كوچولوتو بستيم تا تكون ندي چون تا تكون ميدادي از درد گريه ميكردي.بهت قطره استامينوفن داديم تا تب نكني.خدا رو شكر تا شب خيلي بهتر شدي و من و عمه جون و خاله جونت كلي باهات بازي كرديم.دوووووووووست دارم     ...
21 آذر 1392

ختنه كردن در 1 ماهگي

پسر عزيزم درست در روزي كه تو يك ماهه شدي برديمت كلينيك سلامت كودك واسه ختنه .من از اون روز هيچ عكسي نگرفتم چون خيلي واست غصه خوردم واصلا حواسم به اين كارا نبود.بميرم برات كه اونقدر ترسيده بودي كه حتي درست شير نميخوردي.الهي قربونت بشم اي كاش همه درداتو به من ميدادي و هيچوقت اذيت نميشدي به هر حال هر چي بود اون شب تموم شد و خدا رو شكر از فرداش تو خيلي بهتر شدي.3روز بعدشم برديمت پيش دكترت واسه معاينه كه خدا رو شكر گفت همه چي خوبه.مباركت باشه گل پسرم.بووووووووووووووووس ...
20 آذر 1392

عيد قربان

اولين عيدت مبارك پسر قشنگم. عزيز مامان، روز عيد قربان بابا جونت واسه سلامتيت گوسفند قرباني كردن و بين همه پخش كردن.دستشون درد نكنه.قول بده كه وقتي بزرگ شدي نوه خوبي واسشون باشي و هميشه بهشون احترام بذاري پسر مهربونم. شبش رفتيم خونه ماماني و تو از پدر جون اولين عيديتو گرفتي متاسفانه عكسي واسه اين قسمت ندارم عسلكم.ببخشيد ...
20 آذر 1392

عيد غدير

برسام جونم روز عيد غدير رفتيم خونه بي بي جان و اونجا اين عكسا رو ازت گرفتيم. بعدشم رفتيم خونه عمه سميه كه تو يكم شيطوني كردي از قيافت توي عكس مشخصه .اون روز عمو مجتبي و عمه جون بهت يه بلوز شلوارك ناز عيدي دادن.   ...
20 آذر 1392

سيسموني

عزيزكم من و بابا مسعودت واسه آماده كردن اتاقت خيلي ذوق و شوق داشتيم،رفتيم واسه ديواراي اتاقت استيكر سفر در جنگل سفارش داديم .خيلي خوشگل شد اتاقت.دست ماماني و پدر جونت درد نكنه خيلي زحمت كشيدن واست.اميدوارم يه روزي واسشون جبران كني عسلم.شب جشن سيسمونيت يه عالمه كادوهاي عالي گرفتي عزيزم.اينم يه سري عكس از اتاقت و كيك سيسمونيت كه خيلي خوشمزه بود. ...
19 آذر 1392

اولين پا بوسي امام رضا در 10روزگي

پسر عزيزم،اون شب كه اتفاقا از شبهاي زيارتي هم بود به همراه ماماني و مامان جونت رفتيم حرم و تو براي اولين بار حرم رو ديدي.وقتي برگشتيم رفتيم خونه مامان جون و بابا جون توي گوش تو اذان گفت و اسم مذهبي تو شد محمد برسام.از اون شب ديگه واقعا مسلمون شدي عشقم.اميدوارم خدا هميشه همراهت باشه.عااااشقتم برسامم ...
19 آذر 1392
1